تنهاترین سردار

هرانچه حضرت امام خامنه ای عزیز بگوید فصل الخطاب و وحی از سوی حق است

تنهاترین سردار

هرانچه حضرت امام خامنه ای عزیز بگوید فصل الخطاب و وحی از سوی حق است

هرانچه امام خامنه ای عزیز بفرماید برای من فصل الخطاب و وحی از سوی حق است ولاغیر

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خواهرانم» ثبت شده است

۲۳
فروردين
۹۶

من کیستم

اری من کیستم ؟

شاید تو برای من اشنا باشی ولی من برای همه غریبه ام

من کیستم

شاید ستاره ای دورافتاده ازاسمان ابی ،وشاید تکه سنگی از کوه های اسمانی که هیچکس به آن دست نیافته اند

من کیستم

شاید من همان باشم که همه میگویند کجاست ،وکسی نمیداند که درکنارشان هستم

من هرکه هستم از جنس اسمانم،

ولی جدی میگویم؟من کیستم

من که اینگونه سخن میگویم کیستم

من میگویم از اعماق دریای محبت امده ام

من از اوج اسمان ابی امده ام

من از دل های شکسته رشد کردم

من از پس کوچه های تاریک و پیچ در پیچ این شهر غریب امده ام

من از خواب شیرین کودکان امده ام

من از رویای رفته برباد دختران!

من از سراب دریای صحراها امده ام!

من کیستم

من از کجا امده ام؟

شاید من همان قصه ی مادرانه باشم که گفت!

آن مرد امد ! آن مرد درباران امد!

وشاید کسی باشم که گویند!

روزی روزگاری مردی خواهد امد

اری من اکنون امده ام ولی!

همه به دنبال کسی هستند که !

شاید بیاید شاید

ومن گویم، آمدند اری خیلی ها آمدند و رفتند!

اما هیچکس ندانست که از کجا امدند

وبه کجا رفتند

ومهمتراینکه اصلا کی رفتند

من تورا میبینم

من تورا می بویم

من تورا هرلحظه وهرکجا میجویم

اماتو!

اماشما!

اما این ازدهام انسان ها

و صدای فریاد ها ،همه وهمه غریبه اند

و شاید خواب وخیالی باشد برای خفته در خاک

من کیستم

شاید خود نیز ندانم که کیستم !

شاید هم از اول خیال پنداشتم که کیستم

ولی هرکه باشم توشه ای اورده ام!

از عشق ، ازمحبت، از وفا

کوله باری آورده ام !

از غم ها غصه ها،اشک ها

از ناله های شبانه

از زمستان سرد ی که استخوان ها را درهم شکست

خواب گرسنگان که تمام خیال بود

از اشک یتمیم،از عصای افتاده روشن دلی که زمین خورد

وازسینه ای پراز آه وحسرت پیری که درسینه مانده است !

واز سیاهی ابر بهاری که باران را در دل خویش نهان کرده است!

کوله باری از تجربه ای تلخ !

از حاکم ی پست وفرون مایه!

اری حاکم بودن آسان ولی انسان بودن ..

حاکم شهر جفا!!

که دیدم از پوست نازک ولی پربهای پدرانمان

فرشی ساخت برای زیرپای اشرافیان خونخوار

و عصایی استخوان برادرانمان

برای تکیه درلحظات مستی!

ودیدم که هردندان شکسته بهای یک جو نان است

ودیدم از آغوش خواهرانمان خفتنگاهی ساخت

برای ارمیدن خویش درزمان مستی!!!

اری من دیدم تمام این ایام را

وچشیدم همه این تلخی هارا

ودم نزدم از برای خدا

پس بگو من کیستم

آنکس که آمده است؟؟

یاانکس که

شاید بیاید شاید

  • سردارحاج مهدی سلامت(من انقلابی ام) سلامت(تنهاترین سردار)